"رو هوا زدن" اصطلاحیه که من خیلی ازش استفاده میکنم. نمیدونم اصلا تا حالا شنیدید اینو یا فقط مختص به منه! من توی موقعیت هایی که میخوام سریع بودن چیزی رو بگم از این اصطلاح استفاده میکنم. مثلا اگر بخوام بگم که "داداشم پفکه رو خیلی زود خورد." اینجوری بیانش میکنم: "داداشم پفکه رو رو هوا زد!"*

القصه... حالا این اصطلاح چه ربطی داره و چرا دارم اینو اینجا میگم:

منتظر شروع دور همی امشب بودم. رفتم کولر رو روشن کنم. آبش رو زدم  و صبر کردم که کمی بعد خودش رو هم بزنم. همون طور که پای دکمه اش وایساده بودم، بهو حس کردم یه چیزی مثه سوزن رفت توی دستم. گفتم: "آخ!" مامان اینا گفتن :"همون زنبوره بود که عصری اومده بود تو خونه و بیرون نرفته! نیشت زد! دیدیمش پرواز کرد رفت!" منم که تو این 20 سال اصلا زنبور نیشم نزده بود!! از یه طرف به این فکر میکردم که حالا چه خاکی تو سرم بریزم و از یه طرف دیگه داشتم فکر میکردم که واقعا منو "رو هوا زد!" به معنای واقعی کلمه! آخه اصلا نه خودش رو دیدم نه مزاحمش شده بودم نه هیچی! منو زد و رفت! 

خلاصه در حالی که من همزمان داشتم چند حس متفاوت رو تجربه میکردم که شامل موارد زیر میشد: (!)

  • ترس : اولین بارم بود. اصلا نمیدونستم باید چه کنم و میترسیدم که ورم کنه و بد شکل بشه. همینطور نمیدوستم که زهر زنبور چقدر خطرناکه. روشی هم برای درمان سراغ نداشتم و میترسیدم هی بدتر بشه.
  • خوشحالی: احتمالا تنها آدم دنیام که در چنین شرایطی حس خوشحالی و رضایت داره! به نظرم آدم هر چه بیشتر چنین اتفاقاتی رو تجربه کنه، توی اتفاق های مشابه رفتار مناسب تری رو داره. به همین دلیل خوشحال بودم که منم بالاخره این درد رو تجربه خواهم کرد!
  • حرص: از مزایای شیرازی بودن اینه که خانواده همیشه ریلکسن! در حالی که من انگشت شستم رو گرفته بودم و نمیدونستم فشارش بدم، ندم یا کلا چه کنم؛ مامان و بابا داشتن می خندیدن و اذیتم میکردن که خیلی درد میگیره و اینقد میشه (در توضیح این مورد دستشون رو گرد می کردن!)،  تو هم بالاخره نیش خوردی و عیبی نداره و گریه نکن و اینا! هی من میگفتم "حالا من باید چی کار کنم؟؟؟" مامانم می گفت: "عیبی نداره.. چیزی نیست.." و منم تو فکر این تایم طلایی درمان بودم(انگار سکته کرده بودم که تایم طلایی داشته باشه!) و هیشکی به ندای "هل من ناصر ینصرنی" من، لبیک نمی گفت!

بالاخره مامان اومد برای کمک! گفت "فشارش بده که نیشش در بیاد." مشکل اینجا بود که کل انگشتم می سوخت و اصلا ندیدم کجا رو زد نامرد که فشار بدم!! یه لیمو بریدن و گفتن "هی بمال بهش.باعث میشه زهرش در بیاد." خلاصه نیمه اول دورهمی رو من هی لیمو می کشیدم به انگشتم و می سوختا !!!

اگر از احوالات الان ما بخواهید؛ ملالی نیست جز کمی سوزش . خدا رو شکر خیلی کم پف کرده.(چیزی که از همه بیشتر میترسیدم ازش!) مامان میگه کسایی که طبعشون سرده خیلی بیشتر پف میکنه. خدا رو شکر یه بار این طبع گرم ما که پدرمون رو درآورده کمکمون کرد! الان مشغول سرچ هستم برای درمان گزیدگی. نوشتن که زنبور عسل زهر رو با کیسه اش ول میکنه تو بدن شما1!!! بنابراین فقط یه بار میتونه نیش بزنه. و میگن حتما سعی کنید کیسه رو در بیارید! منکه ولش کردم و مونده توش! خدا به داد عوارض بعدش برسه!

فقط این نکته رو توجه کنید که نیش زنبور با توجه به نوع زنبور و میزان حساسیت بدن شما و محل گزش و غیره، ممکنه واکنش های متفاوتی داشته باشه و درمان های دیگه ای. چیزی که من اینجا گفتم برای من جواب داده. تا فعلا البته! اگر تا یک ساعت دیگه واکنش کشنده و مرگباری نبینم میتونم رسما بگم که درمان موفقیت آمیز بوده2

خلاصه که من هم بالاخره تجربه کردم نیش زنبور رو!!! Yay!!

  

+عنوان الهام گرفته شده از حافظ!

*البته من شیرازی عمرا بگم "پفکه" و اینها! شیرازیش میشه "کاکام پفکو رِ رو هوا زد!" (من به داداشم نمیگم کاکا یا کاکو! معمولا میگم دادا! اما اون "اوو" آخر کلمه ها رو خیلی خوب استفاده میکنم!!)

1=اگر رنبور نیش زد چه کنیم؟

2=خطرات و عوارض زنبور گزیدگی

لینک خیلی مفید: نیش و زهر زنبور و خواص آن