کتاب بعد از تاریکی (که با نام پس از تاریکی توسط انتشارات دیگر هم به چاپ رسیده است)، کتابی است از هاروکی موراکامی نویسنده معروف ژاپنی.

این نسخه از کتابی که من آن را مطالعه کردم، با ترجمه معصومه عباسی و از نشر آوای مکتوب بود با قیمت 9000 تومان و 184 صفحه. با بقیه ترجمه ها آشنا نیستم اما این ترجمه روان و خوب بود.

داستان با زاویه ی دیدی از بالای شهر شروع می شود وبه ماری می رسد. دختری که در رستورانی در ساعت 12 شب مشغول خواندن کتاب است. ماجراهایی برای ماری پیش می آید، با افرادی آشنا می شود، قصه ی زندگیشان را گوش می کند و کمی از داستان خودش را نیز برای آنها بیان می کند. همزمان ما با بخشی از زندگی بقیه افراد داستان از جمله "اری" خواهر زیبای ماری نیز آشنا می شویم. در نهایت داستانی که از انتهای شب شروع شده بود با طلوع صبح تقریبا تمام می شود.

یکی از نکته های خلاقانه کتاب، ساعتی است که در بالای هر فصل وجود دارد و زمان رخداد هر اتفاق را بیان می کند.

نظر شخصی من این است که آدم ها یا از موراکامی خوششان می آید و یا نه! بعد از خواندن کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و این کتاب، من میتوانم بگویم که از طرفداران موراکامی هستم! سبک نوشته اش در هر دو کتاب، کمی پیچیده و رازآلود و با موسیقی است! من که از خواندن هردویشان لذت بردم.

  

جملات برگزیده:

شاید این حقیقت داشته باشد که زندگی من خود مختارانه تر از اری بوده. این را درک می کنم. اما به نتایج واقعی نگاهی بیانداز. من اینجا هستم؛ ناچیز و عملا ناتوان. دانشی که باید داشته باشم را ندارم و آن قدرها هم باهوش نیستم. زیبا نیستم و هیچ کس علاقه زیادی به من ندارد. درباره ساختن شخصیت محکم میگویی. من هم نمی دانم چطور از پس آن برآیم. من تنها در دنیای باریک کوچکم به اطراف تلوتلو می خورم.

   

بگذار چیزی به تو بگویم ماری. زمینی که روی آن ایستاده ایم خیلی محکم به نظر می رسد؛ اما اگر چیزی اتفاق بیفتد می تواند درست زیر پایت خالی شود. و هنگامی که این اتفاق می افتد، کارت ساخته است. دیگر هیچ چیز مانند قبل نخواهد شد. تنها کاری که می توانی انجام دهی این است که آنجا در تاریکی، تک و تنها به زندگی ادامه دهی.

    

در این دنیا چیزهایی هست که فقط خودت به تنهایی می توانی انجام دهی و چیزهایی هم هست که می توانی با کس دیگری انجام دهی. خیلی مهم است که بتوانی این دو را به اندازه مناسبی با یکدیگر درهم بیآمیزی.

    

شاید خاطرات مردم سوخت هستند. می سوزند تا زنده بمانند. چه آن خاطرات حقیقتا اهمیت داشته باشند و چه نداشته باشند؛ هنگامی که پای ادامه حیات در میان باشد دیگر میزان اهمیت آنها مهم نیست. در این زمان آنها فقط سوخت هستند. ... خاطرت مهم، خاطرات نه چندان مهم، خاطرات کاملا بی مصرف، هیچ فرقی میان آنها نیست. آنها همه تنها سوخت هستند.

      

زندگی ما به دو بخش تاریک و روشن تقسیم نشده. بلکه ما همه در یک میدان سایه دار میانه به سر می بریم.شناخت و فهم این سایه کاری است که یک ذهن باهوش و سالم انجام می دهد و برای به دست آوردن یک ذهن سالم، به وقت و تلاش نیاز است.

   

در هر دو کتاب من خودم را میان شخصیت ها دیدم... در "سوکورو تازاکی بی رنگ" به وضوح و در "بعد از تاریکی" کمی کمتر. و اصلا کتاب می خوانیم که خودمان را در آنها پیدا کنیم... نه؟