کسی هم عاشقمون نشد که نصف شب بهش پیام بدیم: «ای عاشق دیرینه من، خوابت هست؟»*
+یادم باشه اگر چنین سناریویی در آینده رخ داد و طرف بلافاصله با شعر جوابم رو نداد، روی رابطهام باهاش تجدید نظر کنم!
*غزل ۲۶ حافظ
کسی هم عاشقمون نشد که نصف شب بهش پیام بدیم: «ای عاشق دیرینه من، خوابت هست؟»*
+یادم باشه اگر چنین سناریویی در آینده رخ داد و طرف بلافاصله با شعر جوابم رو نداد، روی رابطهام باهاش تجدید نظر کنم!
*غزل ۲۶ حافظ
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند؟
همدم گل نمیشود، یاد سمن نمیکند؟
احتمالاً دلبر افسرده شده...
دوست دارید که حافظ رو در قالبی کاملا متفاوت با اون چه که تا به امروز می شناختید، ببینید؟ اگر بله، این کتاب کاملا مناسب شماست! وگرنه ممکنه با خوندنش یه طوری بشین و کلا همون اول بذارینش کنار!
همه ی ما احتمالا تصویر مشترکی از حافظ در ذهن خودمون داریم:
یک شیخ سپید موی، شاعری شیرین لهجه، گیر دهنده به زاهد و محتسب و صوفی، اهل عشق و حال(!) و غیره!اما حافظ به تصویر کشیده شده ی این کتاب کمی با تصور ما فرق داره.
جوانی خوش خنده، دوستدار گربه(!)، مطرب(ساز بربط)، نظر باز ، اهل شوخی کردن و مخصوصا دست انداختن دگران و به طور کلی ممکنه که این حافظ در نگاه اول خیلی عجیب به نظر بیاد (گرچه که همه ی صفات داده شده هم غلط نیستند و بسیاری از اونها کاملا درست هستند. اما انصافا گربه؟؟!!) اما به نظرم تجربه ی خوبیه که کمی از اون تصور ذهنی خودمون خارج بشیم و با نویسنده همراه! با وجود اینکه به زعم بعضی حتی جاهایی توهین شده به حافظ! اما ما که نبودیم اون موقع! شایدم واقعا حافظ گربه دوست می داشته!!
کتاب از زبان محمد گلندام (به روایتی از شاگردان حافظ و جمع کننده ی دیوانش. البته در این مورد شک بسیار هست!) روایت میشه. در دوره ای از زندگی حافظ که به شدت اوضاع فارس تیره هست و جان خود شاعر هم در خطر. در واقع کتاب به طور کلی در همین مورد به خطر افتادن جان حافظ است، تا رهایی نصفه و نیمه از اون. با خوندن کتاب با این وضع بسیار بد فارس و شیراز در اون مقطع تاریخی، کشت و کشتار ها و بی شعوری(!) حاکمان وقت خیلی خوب آشنا خواهید شد! اما از طرفی در این کتاب با عبید و جهان ملک خاتون(که گفته میشه ممکنه همون شاخه نبات باشه.) و شعر های سعدی (که خیلی زیاد از اونها استفاده شده.) هم سر و کار داریم که خیلی جالبه!
بعضی ها این کتاب رو طنز عنوان کردند و بعضی ها نه. طنز کتاب بیشتر از حکایت های طنز عبید زاکانی وام گرفته. البته جاهایی هم طبعا از قلم خود نویسنده است.
منتخبی از کتاب:
آن روز، زیر درخت نارنج، کنار باغچه خانه مشغول کار بودیم که به دنبال حرکت پر در دست شمس الدین، سوسن روی آن پرید و مشغول بازی شد. شمس الدین به او تشر عاشقانه ای زد: نازنین سوسن! با این کار شکنی های تو در کار حکیم سنائی، گمان نکنم رساله تا روز جمعه تمام بشود.
سوسن همون گربهه هست که ذکر خیرش پیشتر بود! نازنین سوسن آخه؟!
این از عادت های همیشگی اوست، که از آن زمان که به مکتب خانه می رفتیم تا امروز، هر وقت می خواهد مطلبی را نو کند یا دلیل تازه ای بر گفته اش بیاورد، کلامش را با "د گوش نکردی" یا "د نگفتی" یا "د نفهمیدی" و یا به اختصار "د نه کاکو" شروع می کند.
کاکو؟؟ تصور کاکو گفتن حافظ خیلی برام سخته!!! تا توی بحث هستیم کاکُ تلفظ میشه نه کاکوو!! (برای غیر شیرازی های شیراز دوست!)
توضیحی برای این قسمت : عبیدی که توی کتاب توصیف شده، مجلس بی ساز و آواز رو نمیپسندیده. و در دوره ی امیر مبارز، هر نوع ساز و آواز و شاهد و شراب و اینها منع میشه.
- عبید ابرو بالا برد و پرسید: پس این مجلس ترحیم را برای کی ترتیب داده اید؟ البته جلیل مرثیه خوان را در مجلس نمیبینم.
- مجلس ترحیم؟ منظور حضرت مولانا را...؟
- بله، مجلس بی ساز و مطرب را چه اسم می گذارید؟
صدای قهقهه شمس الدین زیر طاق طنین انداخت.
کلا تو کتاب همش صدای قهقهه حافظ طنین اندازه!
همانطور که حالا چند سال است بین منتصریه و خانقاه شیخ حسن راجع به آن عبارت روزبهان دعوا و ستیزه و بگو مگوست، اگر اتفاقا شعر من، مثل شعر شیخ اجل سعدی ماندگار شد، صد سال، دویست سال، سیصد سال بعد، بین ادبای اهل تحقیق اختلاف نظر پیدا می شود. یکی می گوید "بحر عشق"درست است و "راه عشق" غلط و آن یکی می گوید راه عشق درست است و بحر عشق غلط. و بر سر بحر و راه به جان هم می افتند. جوان های آن موقع به زد و خوردشان می خندند و روح من از خنده شان شاد می شود.
خیلی اهل دل هست حافظ تو این کتاب! همش بقیه رو اذیت می کنه!
کتاب حافظ ناشنیده پند، اثر ایرج پزشکزاد، طنز پرداز معروف و نویسنده ی "دایی جان ناپلئون" هست. به قیمت 15000 تومان، 280 صفحه ، چاپ سیزدهم از نشر قطره.
این چهار ، چهارشنبه ی گذشته، بهترین چهار شنبه های عمرم بوده اند. (به این دلیل که یادم نمیاد قبلیاشون چطور بودن! 😂😂) و این کلاس حافظ شناسی، بهترین کلاس عمرم. (همه ی کلاسای عمرم رو یادمه و قطعا این بهترینشه!) و این پانزده تومان شهریه، بهترین پانزده تومانی که در کل عمرم خرج نموده ام!
تنها کلاسی بوده، که با ذوق خاصی آماده شده ام، رفته ام و شرکت کرده ام و برگشته ام. بدون خستگی یا تنبلی یا هر چیز دیگری!
اصلا شما بگویید؛ کلاسی که توی خود حافظیه، درباره خود حافظ و غزل هایش، در بعد از ظهر های زیبا و خوش آب و هوا ، با بوی گیاهان نوشکفته، با هم کلاسی هایی عمدتا خیلی بزرگتر(!) ، با شیرینی ها و شکلات های آخر کلاس، با استادی دوست داشتنی و به نظرم خوشتیپ!(موهاشون سفیده. مشکوک نشید!) برگزار می شود، اصلا میتواند غیر از عالی چیز دیگری باشد، انصافا؟
+ گندم جان نیومدی... نیومدی... خیلی حیف شد!
++ این کلاس رو به خیلی ها پیشنهاد کردم و هیچ کس، تاکید میکنم، هیچ کس نیومد! فقط میگم که واقعا ضرر کردن. (این قسمت رو منظورم شما نیستی گندم عزیز) عوضش خودم میرم و عشق میکنم سر کلاسا...
+++ حافظ عشقم عمرم نفسم!